
تقدیم به اشکهای بی شمار و بغضهای گرفتهی همهی شبهای سقوط عادی شدهی هواپیماها...
هفتاد
... یک لحظه بود
هفتاد آرزو که دود شد
هفتاد کلاس و درس و "فردا چه درست کنم برای ناهار"
هفتاد پیامک "وقتی نشست بی خبر نذار"
هفتاد برنامهی ِ سفر ِ مشهد الرضا برای عید
هفتاد صدای زنگ در خانه و "آخ! یخ زدم! باز کن! منم"
هفتاد ساک پر از خستگی و مهر و هدایا که پاره شد
هفتاد "آه"، "آخ"، "خدایا مرا ببخش"
هفتاد زخم که دیگر دوا نداشت...
اینجا
وقتی تو ای وزیر و وکیل و رییس فلان و حضرت اجل
دیشب
در خواب ناز متن سخنرانی آتشین و تکبیر به خواب میدیدی
هفتاد آتش به هفت هزار نیستان فتاده است
صبحت بخیر
نسکافه، شیر؟ تلخ یا با کمی شکر؟